یادداشت عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با عنوان:

مازندران: پیوند جاودانه‌ طبیعت، فرهنگ و مسوولیت زیست‌محیطی

  • 15 Nov 2025
  • کد خبر: 4482009
  • 334

مازندران: پیوند جاودانه‌ طبیعت، فرهنگ و مسوولیت زیست‌محیطی

یادداشت عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با عنوان:

مازندران: پیوند جاودانه‌ طبیعت، فرهنگ و مسوولیت زیست‌محیطی

       به گزارش روابط عمومی دانشگاه مازندران، دکتر سید قاسم حسنی، عضو هیات علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی و دانشیار مردم‌شناسی دانشگاه در یادداشتی با عنوان"مازندران: پیوند جاودانه‌ طبیعت، فرهنگ و مسوولیت زیست‌محیطی" که به مناسبت هفته مازندران و رویداد بزرگ"رسانه و دانشگاه"منتشر شد، به تبیین ارتباط میان طبیعت و موقعیت چغرافیایی با فرهنگ زیست محیطی در مازندران پرداخت.

       متن کامل این یادداشت را در زیر مشاهده می‌کنید:

 مازندران: تعامل طبیعت، فرهنگ و مسئولیت محیط زیستی راهی به توسعه پایدار

سید قاسم حسنی

دانشیار مردم شناسی دانشگاه مازندران

(((مازندران را اگر دوست داریم، باید با خرد، عشق و عمل از آن مراقبت کنیم؛ چرا که عشقِ بی‌عمل، زخمی دیگر است بر تن سبز این سرزمین)))

مقدمه: مازندران نگین سبز فلات ایران

مازندران، این نگین سبز فلات ایران، سرزمینی است که در آن طبیعت و فرهنگ نه در کنار هم، بلکه در هم تنیده‌اند. جنگل‌های هیرکانی، شالیزارهای همیشه نم‌خورده، دریا و کوه، باغ‌های مرکبات و روستاهای بکر اما زخم‌خورده، تنها چشم‌انداز نیستند؛ بلکه بخشی از حافظه‌ی فرهنگی و هویتی مردمان این دیارند. موسیقی و آواهای محلی، زبان تبری، ضرب‌المثل‌ها، آیین‌های کهن و شیوه‌های زیست روستایی، همگی از دل همین طبیعت برخاسته‌اند و پیکره‌ی فرهنگ بومی ما را ساخته‌اند.

اما این میراث گران‌بها امروز در برابر چالش‌های جدی قرار گرفته است. گسترش بی‌رویه‌ی شهرنشینی، بهره‌برداری ناپایدار از منابع، تغییرات اقلیمی و بی‌توجهی به تعادل میان توسعه و محیط زیست، سیمای طبیعی مازندران را دستخوش دگرگونی کرده است. هر درخت بریده، هر تالاب خشک‌شده و هر ساحل آلوده، تنها زیان به طبیعت نیست؛ زخمی است بر پیکر فرهنگ و اصالت این سرزمین.

اکنون بیش از هر زمان، نیازمند بازاندیشی در نسبت خود با طبیعت و بازگشت به خرد بومی هستیم. میراث نیاکان ما از کشاورزی سازگار با اقلیم تا آیین‌های احترام به زمین خود الگویی پایدار از همزیستی انسان و محیط بوده است. نگاه علمی دانشگاهیان، همراه با آگاهی فرهنگی مردم، می‌تواند پلی باشد میان دانش نوین و سنت زیسته‌ی بومی برای حفاظت از این سرزمین.

استان مازندران، در شمال ایران، تبلور یک تعادل کهن میان انسان و طبیعت است. این سرزمین نه‌تنها گنجینه‌ای از میراث طبیعی جهانی چون جنگل‌های هیرکانی است، بلکه مهد هویتی فرهنگی است که ریشه در خاک و دریا دارد. اما این پیوند دیرینه، امروز تحت فشار بی‌سابقه‌ی توسعه‌ی ناپایدار و چالش‌های اقلیمی قرار گرفته است. بررسی وضعیت مازندران نیازمند نگاهی جامع به سه رکن اساسی است: میراث فرهنگی، میراث طبیعی و چالش‌های پایداری.

هویت فرهنگی: از دانش بومی تا نقش جوانان

میراث مازندران دو وجه ملموس و ناملموس دارد که هویت فرهنگی این منطقه را شکل می‌دهند.

میراث ملموس شامل بناهای تاریخی، بازارهای سنتی چون بازار بابل و آمل، پل‌های کهن و سبک معماری خانه‌های روستایی است که با چوب، سفال و کاهگل ساخته شده‌اند و بازتاب‌دهنده‌ی دانشی بومی در سازگاری با رطوبت و اقلیم‌اند.

میراث ناملموس و دانش محلی، بخش حیاتی‌تر این میراث است؛ فرهنگی که در زبان طبری (مازندرانی)، موسیقی‌های مقامی مانند للـه‌وا و کرنا، آداب کشاورزی همچون نوروزماه و آیین‌های شالیزار، و در دانش‌های محلی مدیریت آب‌بندان‌ها و بهره‌برداری پایدار از جنگل‌ها جلوه‌گر است. این دانش‌ها، قرن‌ها ضامن بقاء اکوسیستم و معیشت مردم بوده‌اند.

تاریخ طولانی و هویت فرهنگی مازندرانی با اسپهبدان طبرستان، جنبش‌های محلی و نقش این سرزمین در تحولات معاصر ایران گره خورده است. حفظ این هویت برای جوانان نه‌تنها وظیفه‌ای تاریخی، بلکه ابزاری برای تقویت تاب‌آوری فرهنگی و اجتماعی در برابر جهانی‌شدن است. جوانان مازندرانی با احیای زبان، موسیقی، هنر و آیین‌های بومی و فعالیت در حوزه‌هایی چون اکوتوریسم مسئولانه، می‌توانند نقش کلیدی در تداوم و پاسداری از این گنجینه‌ی ارزشمند ایفا کنند.

میراث طبیعی: اهمیت اکوسیستم  

در کنار میراث فرهنگی، مازندران یک پازل کم‌نظیر از تنوع زیستی و اکوسیستم‌های ظریف و شکننده است که شریان حیات اقتصادی و فرهنگی این استان را شکل داده است.

در مازندران، طبیعت تنها چشم‌انداز نیست؛ خودِ زندگی است، تپش جاودانه‌ی زمین در ریتمی هم‌آوا با جان انسان. هر نسیمِ صبحگاهی که از دلِ جنگل‌های رازآلود هیرکانی برمی‌خیزد و بر دامنِ جلگه‌های سبز می‌وزد، یادآور هزاران سال گفت‌وگوی خاموش میان درخت، دریا و انسان است. اینجا، زمین هنوز نفس می‌کشد؛ آهسته اما ژرف، همچون پیرِ دانایی که قصه‌ی همزیستی را برای فرزندانش بازمی‌گوید.

در مازندران، خورشید که از پسِ قله‌های سپیدپوش البرز سر برمی‌آورد، نور را نه تنها بر خاک، که بر جان می‌پاشد. مه، آرام از میان شالیزارها برمی‌خیزد، گویی رویای زمین را در آغوش گرفته باشد. هر برگِ توسکا، هر چشمه‌ی زلال، هر پرنده‌ی مهاجر، واژه‌ای از کتاب بزرگ طبیعت است که بی‌صدا اما رسا، از پایداری، زایش و عشق سخن می‌گوید.

در این پهنه‌ی سبز، طبیعت نه در برابر انسان، که در کنار اوست. روستاها همچون جزیره‌هایی در دریای سبز می‌درخشند؛ جایی که هنوز صدای داس در برنج ‌زار و بوی چوبِ خیسِ باران‌خورده در هوای سحرگاهی، معنای زندگی را یادآوری می‌کند.

مازندران، سرزمینی است که هر قطره‌ی باران بر آن شعر می‌نویسد و هر نسیم، یادآور عهدی است که انسان با زمین بسته بود: عهدِ احترام، همزیستی و مهربانی. اینجا، طبیعت نه خاطره‌ای از گذشته، که تپنده‌ترین حقیقتِ اکنون است حقیقتی که اگر گوش بسپاری، صدای زندگی را در رگ‌های خاک خواهی شنید.

مازندران با جنگل‌های انبوه، کوه‌های همیشه‌سبز، رودخانه‌های زلال و تالاب‌های زنده، یکی از غنی‌ترین اکوسیستم‌های ایران و خاورمیانه است. این سرزمین بخشی از جنگل‌های باستانی هیرکانی را در دل خود دارد؛ میراثی طبیعی با قدمتی میلیون‌ساله که در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است. این جنگل‌ها تنها پناهگاه درختان نیستند، بلکه مأمن پرندگان مهاجر، جانوران کمیاب و هزاران گونه‌ی گیاهی‌اند که هر یک رشته‌ای از تاروپود حیات را می‌سازند.

در مازندران، تنوع زیستی همچون فرشی از رنگ و صدا گسترده است. از صدای مرغان دریایی در ساحل گرفته تا بانگ دارکوب در جنگل و خنکای نسیم بر شالیزار، همه نشانه‌های نظمی لطیف در جهان طبیعت‌اند. در این اقلیم کوچک، کوه و دریا در فاصله‌ای کوتاه به هم می‌رسند، و همین نزدیکی راز پویایی زیست‌کره‌ای است که از قله‌ی البرز تا ژرفای خزر امتداد دارد.

اما مازندران تنها طبیعتی تماشایی نیست، بلکه پازلی زنده از اکوسیستم‌هایی است که شریان حیات فرهنگی و اقتصادی این استان را شکل داده‌اند. جنگل‌های هیرکانی با ریشه‌های چند میلیون‌ساله، ریه‌های تنفسی شمال ایران‌اند. آن‌ها خاک را نگه می‌دارند، رطوبت و دما را تنظیم می‌کنند و همچون سپری در برابر تغییرات اقلیمی عمل می‌کنند. تالاب‌ها، شالیزارها و نوار ساحلی نیز زیستگاه گونه‌هایی هستند که حذف هرکدام، زنجیره‌ی پایداری کل منطقه را تهدید می‌کند.

در این میان، روستاهای مازندران جایگاهی ویژه دارند. آن‌ها نه‌تنها مراکز تولید برنج، مرکبات و صنایع‌دستی‌اند، بلکه نگهبانان اصلی طبیعت و حافظان دانش بومی نیز هستند. سبک زندگی روستایی، بر پایه‌ی احترام به زمین و مصرف مسئولانه شکل گرفته است؛ فرهنگی که باید به نسل‌های آینده منتقل شود تا پیوند میان انسان و طبیعت گسسته نگردد.

تالاب میانکاله، و انواع دیگری از تالاب ها در این استان  بهشت پرندگان ، هر زمستان پذیرای هزاران پرنده‌ی مهاجر از دورترین نقاط زمین است. چشمه‌های کوهستانی و رودهای خروشان، حیات را به دشت‌ها و روستاها می‌بخشند. اما این میراث بی‌بدیل در سکوتی نگران‌کننده آسیب می‌بیند: گسترش ساخت‌وسازهای بی‌رویه، قطع درختان، خشک‌شدن تالاب‌ها و تغییرات اقلیمی، سیمای طبیعت مازندران را دگرگون کرده‌اند.

چالش‌ها: توسعه‌ی معیوب و مسئولیت جمعی

متأسفانه، در دهه‌های اخیر این تعادل دیرینه به‌شدت آسیب دیده است. عواملی چون توسعه‌ی بی‌برنامه، گردشگری نامسئولانه، تغییرات اقلیمی و گسست تدریجی از دانش بومی، سیمای استان را دگرگون کرده‌اند.عواملی چون:

  1. توسعه‌ی بی‌رویه و ساخت‌وساز افسارگسیخته: تغییر کاربری گسترده‌ی اراضی کشاورزی و جنگلی برای ویلاسازی، به‌ویژه در نواحی ساحلی و ییلاقی، نه‌تنها طبیعت را ویران کرده، بلکه امنیت غذایی و پایداری زیستی استان را تهدید می‌کند.
  2. گردشگری معیوب: ورود انبوه گردشگران بدون زیرساخت‌های مناسب و مدیریت پسماند، بحران زباله و آلودگی در جنگل‌ها و سواحل را به نقطه‌ی بحرانی رسانده است.
  3. تغییرات اقلیمی: افزایش دما، تغییر الگوهای بارشی و ذوب برف‌های کوهستانی، خطر سیل‌های ویرانگر را چند برابر کرده است. تخریب بستر رودخانه‌ها و بی‌توجهی به حریم آن‌ها، خسارت‌ها را گسترده‌تر کرده است.
  4. رفتارهای نادرست نسبت به زمین و خاک: فشار اقتصادی و قوانین ناکارآمد باعث شده برخی از مردم بومی نیز به تغییر کاربری و فروش اراضی جنگلی و کشاورزی روی آورند. این رفتار، نشانه‌ی گسست از همان دانش‌های محلی احترام به زمین است که قرن‌ها ضامن بقای آنان بود.

جمع‌بندی: راهی به‌سوی پایداری

چهره‌ی مازندران امروز آمیخته‌ای از زیبایی و نگرانی است. توسعه‌ی شتاب‌زده، ویلاسازی در دل جنگل‌ها، آلودگی رودخانه‌ها و گردشگری بی‌ضابطه، همه نشانه‌هایی از بحرانی فرهنگی و زیست‌محیطی‌اند. تغییرات اقلیمی و کاهش منابع آب، همراه با فراموشی رفتارهای بومی، زنگ خطری است برای آینده‌ی این سرزمین.

وقتی جنگلی می‌سوزد یا شالیزاری خشک می‌شود، تنها محیط زیست نیست که از میان می‌رود؛ بخشی از فرهنگ و حافظه‌ی ما نیز نابود می‌شود. فرهنگ بومی مازندران که بر احترام به زمین و آب استوار بود، باید دوباره در زندگی روزمره زنده شود. آموزش محیط زیستی، حمایت از فعالیت‌های فرهنگی بومی، گردشگری مسئولانه و حضور آگاهانه‌ی جوانان، می‌تواند راه نجات باشد.

حفاظت از مازندران نیازمند عهدی دوباره میان مردم، جوانان و سیاست‌گذاران است. راهکارها در بازگشت به خرد بومی نهفته‌اند:

  1. احیای مسئولیت محلی: تقویت مدیریت بومی در حوزه‌هایی چون پسماند و کشاورزی پایدار.
  2. گردشگری پایدار: سرمایه‌گذاری در اکوتوریسم مسئولانه که منافع اقتصادی را با حفظ طبیعت و فرهنگ درآمیزد.
  3. نقش جوانان: بهره‌گیری از توان علمی، هنری و فرهنگی نسل جوان برای مستندسازی و ترویج میراث بومی در قالب‌های نوین و فناورانه.

مازندران زمانی می‌تواند نفس بکشد که فرهنگ بومی و میراث طبیعی آن، نه دو بخش جدا، بلکه دو چهره از یک حقیقت واحد دیده شوند؛ حقیقتی به نام اکوسیستم زندگی.

اگر دوباره یاد بگیریم چگونه با زمین گفت‌وگو کنیم، شاید مازندران همچنان بهشت سبز ایران بماند؛ جایی که طبیعت، فرهنگ و مسئولیت دست در دست هم، زندگی را معنا می‌کنند.   
مازندران را اگر دوست داریم، باید با خرد، عشق و عمل از آن مراقبت کنیم؛ چرا که عشقِ بی‌عمل، زخمی دیگر است بر تن سبز این سرزمین.

​​​​​​​

روابط عمومی دانشگاه مازندران​​​​​​​